تابستان ۱۴۰۴ هم تموم شد و وارد فصل پاییز شدیم. بهار و پاییز فصلهای دوستداشتنیتری هستند. هوا معتدل و مناسبه. خصوصاً فصل پاییز با شروع مدارس و دانشگاهها، برای مسافرت عالیه. اینه که احتمالاً تو این ماه یا ماه بعد یه مسافرت کوتاه هم برم.
در کل به نظرم ماه بدی نبود. هر چند برای سربازی اعصابم رو خرد کردن ولی در کل اوکی بود.
باغ دیجیتال
بعد از نوشتن گزارش ماه قبل، به Digital Garden علاقمند شدم. وبلاگهایی مثل زیر برام جرقه این ایده رو زدند که چرا من چیزی مثل اون نداشته باشم؟
اصل ایده از اینجا میاد که «یادگیری در عموم» میتونه باعث بشه که بهتر یاد بگیریم. شاید اینطور بشه که بهتر و دقیقتر هم نوتبرداری کنیم. شاید به درد بقیه هم بخوره. اینه که یکی از دامنههام که قبلاً بیکار افتاده بود رو اینجا استفاده کردم.
روال کار اینطوری هست که نوتهای عادیام داخل Obsidian که میخوام در این سیستم قرار بگیره رو با یک سری شرط مشخص میکنم و اتوماتیک به این سایت منتقل میشه. چند تا Pull Request هم دادم و تغییراتی تو مخزن اصلی پروژه لحاظ کردم که قبول شدن.
خوبیش برای من اینه که مثلاً امروز یک ویدئو میبینم یا کتاب میخونم، میتونم یادداشتهام حول اون ویدئو رو هم به اشتراک بگذارم (یا نگذارم). واقعیتش حجم یادداشتهایی که تو چند سال اخیر برداشتم بدک نیستن و تا الان همچین نموداری رو تشکیل دادن. بخش کوچیکی از یادداشتها عمومی شدند ولی همون هم شروع خوبیه. به طور خاص جستجوی سایت برام جالبه. این که میتونه آفلاین انقدر سریع جستجو کنه واقعاً جالبه.
این هم یک تصویر از گراف نوتهای خودم. کلاً زیبایی ساختار Zettelkasten به همین روابطه که در طول زمان شکل میگیره. شاید بشه این رو یک نمونه از نظم پایین به بالا گفت. به جای این که از همون اول نوتها رو در یک ساختار صلب داخل فولدرها بگذارم و بینشون مرز بکشم؛ همه داخل یک فولدر هستند ولی از لینکهای بینشون کمکم نظم پدید میاد.
در کل این ماه حجم یادداشتبرداری و روزانهنویسیهام خیلی بیشتر شد. مصرف Obsidian و Ticktickام زیاد شده.
یک رابطه correlation بین حال خوب و میزان نوت برداریام هم پیدا کردم؛ اما مطمئن نیستم رابطه علی باشه :)
گیتهاب
این ماه تو چند تا مخزن مختلف گیتهاب، Contribution داشتم (+). علتش هم برمیگرده به Agentهای هوش مصنوعی گیتهاب. گیتهاب به خاطر فعالیتهای متنبازم یه سالی هست بهم اشتراک پریمیوم داده و هر ماه تمدیدش میکنه.
خیلی جالبه. میشه یه Issue رو مشخص کرد و بگیم برو راجع بهش تحقیق کن و کدش رو هم بنویس و اجرا و تست هم بکن. ۱۰ دقیقه بعد با کلی سعی و خطا با جواب برمیگرده. خودش هم یه PR میزنه و درخواست میده که کد رو مرور کنیم. اگر تأیید بشه میاد تو مخزن.
در کل یکی از کارهایی که انجام میدم اینه که چطوری میشه از مدلهای زبانی تو کار بهتر استفاده کرد. یکی از جوابهایی که بهش رسیدم اینه که باید تا جای ممکن چیزهایی که تو ذهن همه است، مستند بشه! یعنی مسئله در اکثر موارد این نیست که فلان تکنیک پیچیده رو اعمال نکردیم؛ بلکه اینه که بخش بزرگی از داده سازمان فقط تو ذهن یه بخشی از افراده و هیچجا مکتوب وجود نداره.
خلاصه بدون آشنایی (حتی ابتدایی) با Swift تو چند تا کتابخانه مرتبطش Pull Request ثبت کردم و درجا هم تأیید شدند. چند جا هم کد جاوا اسکریپت نوشتم. به نظر میاد کدنویسی صرف دیگه چندان با Agentها مهم نیست و چیزهایی مثل مهندسی نرمافزار پررنگتر میشه.
کتابها
یک کتاب خیلی جالب برای «ریاضیات یادگیری ماشین» پیدا کردم. کتاب بسیار زیباست و بخش بزرگیاش رو خوندم. شاید بشه گفت بهترین کتاب ریاضیای که تا به حال دیدم همینه.
- Mathematics of Machine Learning
- Mathematics for Machine Learning | Companion webpage to the book “Mathematics for Machine Learning”. Copyright 2020 by Marc Peter Deisenroth, A. Aldo Faisal, and Cheng Soon Ong. Published by Cambridge University Press.
البته منظورم Mathematics of Machine Learning هست. یه کتاب دیگه هم داریم که Math for ML هست. اون توضیحاتش انقدر شهودی نیست و باهاش حال نکردم. برای من که بطور خاص تو Multivariate Calculus ضعف دارم، این کتاب خیلی بهتر بود. توضیحات شهودی، جذاب به همراه مثالهای قابل فهم.
تو همین زمینه یک بحثی هم با دوستان داشتم که باید مفصلتر هم راجع بهش بخونم و فکر کنم. میگفتند:
کتاب خوندن الان دیگه معنایی نداره. هر چیزی رو بخوای یاد بگیری میشه خیلی راحتتر و مؤثرتر از ChatGPT یاد گرفت. هم Roadmap میده. هم سریعتر میشه یاد گرفت و هم شاید عمیقتر. تمرین هم برات طراحی میکنه و مرحله مرحله بصورت Interactive جلو میره آدم.
به نظرم حرفش راجع به خیلی از کتابها درسته. همون کتابهایی که محمدرضا تو «از کتاب» بهشون «مکتوب» میگه. طرف کلاً یه جمله میخواسته بگه عوضش یه کتاب نوشته. مثل حرفهای برایان تریسی.
ولی کتابهایی وجود دارند که به آدم دید میدن. نگاه آدم رو عوض میکنند. طرف تو کتابش تجریبات چند ده سالهاش راجع به یه حوزه رو خلاصه میکنه و تحویل آدم میده. شاید هم مثل ریچارد داوکنیز جملاتی بنویسه که آدم با خوندنشون چشماش گرد بشه.
اینها چیزهایی نیستن که ChatGPT تحویل بده. ChatGPT نهایتاً یه سری کلیگویی میگه. ولی من دنبال کلیگویی و داده میانگین نیستم. من دنبال اون داده رادیکال ته نمودار نرمال هستم (که شاید حتی درستتر باشه).
یوتیوب
لینک چند تا از ویدئوها از کانالهایی که دوست داشتم رو اینجا میگذارم. بخش ریاضیاش البته خیلی پررنگ بوده که ازش تا حد زیادی فاکتور میگیرم.
یه چیز خیلی مهم هم Odoo بود که اینجا در موردش نوشتم.
- اوج لذت ریاضی - YouTube
- مدیریت یکپارچه کسب و کار با ای آر پی متن باز و Odoo - YouTube
- آموزش ۴ مدل مزه برای وقتایی که مهمون داری ( حمص …. - YouTube
- توافق جمهوری اسلامی؟ محال است به این دلایل…| گفتگو با غلامرضا حداد - YouTube
- دوران اضطرار، گذار از فروپاشی | گفتگو با سجاد فتاحی - YouTube
- آینده ایران، مجوز برای تغییر حکومت؟ | گفتگو با سجاد فتاحی - YouTube
- NEW Obsidian Bases Core Plugin 📝 Full Overview + Practical Use Cases - YouTube
- The procrastination cure you don’t want to hear - YouTube
پادکست هوش مصنوعی
بالاخره فرصتی شد تا یه روز نشستم مطالبی راجع به بازار کار و صنعت هوش که بهش فکر کرده بودم رو جمعبندی کردم و در قالب یک پست منتشر کردم. تو تلگرام خیلی ازش استقبال شد و کامنتهای زیادی تو کانال تلگرام پادکست، رد و بدل کردیم (+). از بعد جنگ ۱۲ روزه، چند ماهی میشد که اپیزود نداده بودم و برام جالب بود که خیلیها هنوز گوش میدن.
یه کم جستجو هم کردم و دیدم پادکستهای دیگهای هم راجع به هوش وجود دارند. داشتم به وجه تمایز پادکست خودم فکر میکردم که متوجه شدم چیزهایی که برای بعضی از اونها جذابه برای من نیست. من دوست دارم تو پادکستم بحثها رو با عمق بیشتری دنبال کنم و این که صرفاً به کاربرد بپردازم، فعلاً برام جذاب نیست.
سریال و فیلم
بعد مدتها تصمیم گرفتم مجدداً به سریال فرصتی بدم و این دفعه راضی بودم.
سریال Shrinking، راجع به زندگی عادی یه سری روانشناس و اتفاقات حولش هست. بر خلاف Game of Thrones و Breaking Bad و Prison Break فیلم زندگی عادی بود. شاید هیجان خاصی نداشت. جوری هم درست نکردن که ذهن آدم درگیر بشه که روند داستان چی میشه.
خیلی روند آرومی داره و من ازش چیز یاد گرفتم (سرگرمی صرف نبود). یه چند تا اپیزود از Big Bang Theory رو هم دیدم. اون هم همینطوره.
شنیدم سریال This is Us هم قشنگه. حالا باید ببینم اگر خوشم اومد شاید پیگیری کردم.
یه فیلم هندی هم به اسم 12th fail دیدم. فیلمای هند خیلی شبیه ماست. وقتی فیلم آمریکایی میبینم انگار تو یه سیاره دیگه هستن. دغدغههای لاکچری دارن اما خب هندیها خیلی شبیهترن. هم ساختارشون هنوز بعضاً پدرسالاری هست و هم فساد بالای ادارات و سیستمهای رتبهبندی مثل کنکور و درس شب امتحان و تقلب.
سلامتی و بقیه موارد
مرتب منظم ورزش میرم؛ ولی رژیم غذایی رو چندان پایبند نبودم. چیزی که فهمیدم اینه که مصرف آب کافی خیلی مهمه. من خیلی کم آب میخوردم.
ثانیاً تا نظم زندگیم به هم میریزه، اینا هم کمرنگ میشه. الان هم که دارم این رو مینویسم در حال اسبابکشی هستیم و دوباره داریم جابهجا میشیم و این خودش دوباره نظم زندگی رو به هم میریزه تا نظم بهتری بوجود بیاد. با توجه به تجربه بد اساسکشیهای قبلی، این دفعه اگر بتونم همون مبلغی که توافق کردیم رو بدم و وسایل هم سالم منتقل بشه، موفقیت بزرگی هست.
هنوز نتونستم تهران برم. با یه سری دوستانم صحبت کرده بودم که اگر رفتم ببینمشون که نشد.
تقریباً هر روز کارم این شده که صبح زنگ بزنم وضعیت سربازی رو پیگیری کنم. نه تنها جلو نمیره بلکه بعضی وقتها عقب میره :) خلاصه گیر یه سری کارمند دولتی افتادم که ساعت کاری روزانهشون یک ساعت هم نمیشه.
فقط در نظر بگیرید که یک ماه اربعین تشریف داشتند. دو هفته کسالت بعد از اربعین. زودتر ۱۱ نمیان سرکار و زود هم میرن. من اردیبهشت از پروژه سربازی دفاع کردم و انتظار داشتم تو پنج ماه بتونم پایان کار رو بگیرم (که خیال خامی بیش نبود).
نکته مثبتش رو هم نباید نادیده گرفت. همین که میشه تلفنی پیگیری کرد خودش خیلیه :)
در باب اکابر هم گفتم این ویدیو که چند وقت پیش ازشون گرفتم رو بذارم شما هم ببینید.
بندگان خدا، هفتهای یه نردبون میخورن. اسباببازیشون هست انگار. نردبون رو پودر میکنند که نوکشون زیاد بلند نشه.
تا ماه بعد بدرود.