بنا به روالی که از بهمن پارسال شروع کردم، گزارش ماهانه شهریور ۱۴۰۲ رو اینجا میگذارم.
این ماه نسبتاً بیشتر از بقیه ماهها با آدمها ارتباط داشتم. از خانواده خودم و همسرم تا دوستانم که الان دیگه تقریباً همه اونهایی که تو دوره ارشد با هم بودیم، مهاجرت کردند.
حس عجیبی هست که اونهایی که تا همین چند هفته پیش با هم مینشستیم و حرف میزدیم الان یه جای دیگه دنیا هستند. اتفاقاً اکثراً هم مهاجرت تحصیلی داشتند. به طور خاص خودم خوشحالم که تحصیلی نرفتم. دکترا خوندن مدل ذهنی خاص خودش رو میخواد (طرف باید معتقد باشه کارش مفیده) ولی من دکترا خوندن رو «عبث» میدونم و اینطوری قاعدتاً نمیتونم دوام بیارم (هر چند شرایط کشور مقصد حتی بهتر باشه).
متمم و وبلاگ محمدرضا
این ماه طبق معمول بخش عمدهای از وقتم رو با متمم، وبلاگ محمدرضا و کانال تلگرامی «فقط برای سی روز» گذروندم. بالاخره پروژه تفکر سیستمی رو انجام دادم (لینک پروژه). بیشتر روی درسهای تصمیمگیری و مسیر شغلی وقت گذاشتم. احتمالاً در ماه آینده باز هم روی همین دو تا وقت بگذارم.
راجع به مسیر شغلی فکر میکنم که فعلاً در مسیر خوبی قرار گرفتم. میدونم که خوشم میاد کارم ارتباط تنگاتنگی با محصول داشته باشه نه این که فقط یک مدل بزنم و با سعی و خطا سعی کنم، دقتش رو بهبود بدم. به همین خاطر احتمالاً چندان مناسب پوزیشنهایی مثل Data Scientist نیستم و MLOps و ML Engineer بیشتر با روحیاتم سازگار هست.
احتمالاً هم در ادامه مسیر شغلیام به پوزیشنهایی فکر میکنم که درگیر هم Product و هم ML باشه. پوزیشنهایی که هم چیزهایی که تو متمم میخونم رو بتونم به کار ببرم و هم اونهایی که تو ML میخونم.
البته هنوز نیاز دارم بهتر روی مسیر شغلیام وقت بگذارم ببینم چیکار میخوام بکنم.
بعضی لینکهایی که به طور خاص برام مهم بودند:
- کمی هم دربارهی مسائل روز | روزنوشتههای محمدرضا شعبانعلی
- اوقات فراغت | آیا باید به دنبال پر کردن اوقات فراغت باشیم؟ | متمم
- رادیو مذاکره: گفتگو با یک دختر نوجوان! | روزنوشتههای محمدرضا شعبانعلی
- مجموعه کلیپ تصویری سمینار تصمیم گیری و انتخاب | متمم
- گفتگوی محمدرضا شعبانعلی با مدیران فروشگاه دهاتی: این فایل رو به خاطر متواضع بودن مدیر فروشگاه دهاتی خیلی دوست داشتم.
یادگیری ماشین
برای یادگیری ماشین همچنان با دکتر Andrej Karparthy در حال یادگیری بودم و هستم. ویدئوهایی که ضبط کرده دارن تموم میشن (۲ ۳ تا دیگه مونده) و بعد از دیدن این ویدئوها مطلب دیگهای نمونده که بخوام ازش یاد بگیرم.
نمیدونم چرا با دیدن ویدئوهاش یاد پروفسور نوابی میافتم. ویدئوهای مدار منطقی پروفسور نوابی (اون زمان که برای کنکور میدیدم) خیلی خیلی عمیق بود. واقعاً از دیدنشون لذت میبردم.
برام جالبه که معمولاً وقتی اسم پروفسور نوابی رو جایی میبرم، معمولاً دانشجویان خودش حرفهای جالبی نمیزنند. شاید به خاطر این که کلاسها حضوری بوده و بچهها مجبور بودند قوانین سفت و سخت دکتر رو رعایت کنند. ولی من که فیلمها رو آنلاین دیدم تجربه بسیار خوبی بود.
همچنین پادکست Machine Learning Guide از Tyler Renelle رو دارم دنبال میکنم. جز بخشهایی از پادکست که راجع به AWS و GCP (سرویسهای آمازون و گوگل که ما تحریم هستیم)، صحبت میکنه بقیهاش خیلی مفیده.
از یکی از قسمتهای پادکستش هم ایده گرفتم و این ریپازیتوری رو درست کردم:
خلاصهاش اینه که یک محیط Jupyter داخل Docker که با Conda میشه Dependencyهاش رو مدیریت کرد. احتمالاً بعداً در وبلاگ انگلیسیام توضیح میدم دقیقاً چیه و چیکار کردم.
همچنان مشارکت در Open-Source داشتم و به نظر میاد برام تبدیل به عادت شده که یه کاری تو گیتهاب انجام بدم. تو پروژه al-folio هم یه کارهایی انجام دادم (+/ +).
فایلهای صوتی
یک سری پادکست گوش دادم که لینکشون رو اینجا میگذارم. شاید شما هم دوست داشتید.
- رادیو کارنکن - گفتگو با پیمان اکبرنیا (1) - مدل ذهنی
- رادیو کارنکن - گفتگو با پیمان اکبرنیا (2) - مدل ذهنی
از این پادکست یک جمله در ذهنم میچرخه «ارزش زنجیره استدلال شما به اندازه ضعیفترین قسمت اون زنجیر هست» و دیدم چقدر راست میگه. چقدر زیاد اتفاق میافته که یک حرفی میزنیم و با این که کلیت حرف درسته ولی مثال اشتباه میزنیم و کل حرف زیر سؤال میره.
یوتیوب
دیدید که یه وقتهایی هست که حوصله هیچکاری ندارید و میخواید وقت تلف کنید؟ من وقتی از سرکار برمیگردم معمولاً چنین حالتی دارم.
اینجا یه راه اینه که آدم بره تو ایسنتاگرام و توییتر و شبکههای بیخاصیت مشابه. یه راه هم ویدئو یوتیوب میشه دید. حتی میتونه ویدئو سنگین هم نباشه. یه چیز باشه آدم آروم بشه و ریلکس کنه.
یه سری ویدئوها هستن که یک پیرمرد پیرزن روستایی تو باغشون چیز میز درست میکنند(Country Life Vlog). مثلاً یه بار لواشک درست میکنند، یه بار غذا درست میکنند. اینا رو خیلی دوست دارم. به شخصه خیلی دوست دارم، وقتی از خونه بیرون میرم به جای ماشین و ترافیک، گاو و گوسفند ببینم.
به نظرم خوبی این ویدئوها تجربه عمیقتر زندگیکردن هست. حس آرامش. حس زندگی به شیوه اجدادمون.
و بالاخره این ماه چند تا مستند جالب تو یوتیوب دیدم (چندان هم ربطی ندارند):
- The worst prisons in the world
- Junk Food Consipracy
- Sweet Death: How Sugar Is Making Us Sick | ENDEVR Documentary - YouTube
- Brides for sale - Bulgaria’s Roma marriage market | DW Documentary - YouTube
- The decline of supermarkets - A sector in crisis | DW Documentary - YouTube
- How North Korea Finally Made It Impossible to Escape - YouTube
ویدئویی که راجع به فستفود دیدم، خیلی برام عجیب بود. شرکتها به روشهای پیچیدهای برای تبلیغ برند و فروش بیشتر محصولات کمارزششون (فستفود و غذاهای پراسسشده) رو آوردند.
لینکهای مفید
- Practical Deep Learning for Coders
- Poetry - Python dependency management and packaging made easy
- Seamlessm4t
- openai/whisper-large-v2 · Hugging Face
کمکاریها
این ماه در سه مورد کمکاری کردم.
اولیش از برنامه این ماه مشخصه. روی هیچ موضوعی چندان عمیق نشدم.
دومی کمکاری، یک دوره سبک زندگی شاداب (خواب، ورزش و تغذیه) بود که هیوا لطف کرده بود برام فرستاده بود ولی من تنبلی کردم و فقط تا جایی که به فعالیت فیزیکی نیاز نداشت، جلو رفتم.
نمیدونم این مقاومت من درباره فعالیت فیزیکی از کجا میاد! شاید بخاطر این باشه که تو کل دوران تحصیل همیشه به جای این که مثل بقیه فوتبال بازی کنم، مینشستم با معلمها شطرنج بازی میکردم و اینطوری خودم رو گول میزدم که دارم ورزش میکنم. به همین علت هم روز به روز، فاصله آمادگی بدنیام از هم سن و سالانم افزایش یافت و انگیزه من برای پرکردن این فاصله کمتر و کمتر شد. خلاصه باید بیشتر روش وقت بذارم، ببینم مشکلم چیه.
سومین کمکاری چالش گوگل بود.
چند وقتی هست که تقریباً همیشه داخل محیط شرکت قندشکنم روشنه. مدتی پیش داشتم سرچ میکردم و با یک صفحه عجیب مواجه شدم که فکر کردم تبلیغاتی ایناست کلاً رد کردم و نخوندم چی نوشته.
بعداً دوباره باهاش رو به رو شدم. گوگل نوشته بود که «برنامهنویسان کنجکاو حل مسئله دوست دارند. تو چطور؟». گفتم «باشه». به سایت Foobarدعوت شدم و گوگل یک محیط ترمینال برای حل مسئله بهم داد.
بعداً فهمیدم که این سایت یکی از روش های استخدام گوگل هست. ظاهرا گوگل با توجه به نتایج جستجو و اطلاعاتی که از افراد داره، به بعضی ها پیشنهاد میده که برن یه سری سؤال الگوریتمی حل کنند و بعداً اگر خوشش اومد، شاید وارد روال استخدامی بشن.
البته میدونم این احتمال برای من بسیار بسیار کمه. به دو علت: اول این که این سایت اصلاً در ایران باز نمیشه. گوگل اگر میخواست کسی رو از داخل ایران بگیره سایتش رو تحریم نمیکرد و دوم این که من تا حداقل یک سال دیگه سرباز هستم و حتماً همینجا هستم. پس من صرفاً ۱.۵ مرحله از ۵ مرحله رو جلو رفتم و بقیهاش رو شرکت نکردم.
با این حال، این حرف و حدیثها برای خودم هم قابلقبول نیست و به نظرم دارم توجیه میکنم. اینه که سعی میکنم برای این که خودم رو به چالش بکشم تا ماه بعد چالشها رو حل کنم.