این ماه، ماه پرچالشی برام بود. چند تا مسئله مختلف ذهنم رو درگیر کرده بود: از تز ارشد و پیداکردن خونه برای اجاره تا مصاحبه کاری و سربازی.
فهمیدم که مهارت مدیریت استرس رو ندارم. در واقع اصلا نمیدونستم استرس چی هست که بخوام مدیریتش بکنم. اینجا درسهای متمم در زمینه استرس رو خوندم.
من معمولا سریال نمیبینم. ولی این ماه سه فصل از سریال WestWorld رو دیدم. این که سریال نمیبینم هم به خاطر همینه که جنبه ندارم مثل آدم بشینم، روزی یه قسمت ببینم. یهو به خودم میام میبینم تو یه روز یه فصل کامل رو دیدم. آدم بیجنبه - مثل من - همون بهتر که سریال نبینه.
البته استثنائا (با تعجب زیاد) از این سریال راضی بودم. حداقل خط داستانی سه فصل اولش (خصوصا فصل اولش) برام رضایت بخش بود.
فکر میکنم علت این که سریال دیدم این بود که کارهای خودم یادم بره و از استرسم کم بشه. یه چیزی مثل مسکن برای درد.
شاید خیلی موثرتر از این مسکنها جمله زیر بود (از کامنت یکی از دوستان تو متمم برداشتم که الان پیداش نمیکنم):
چه لذتی دارد…
از فردای نیامده نترسیدن،
گوش به باران دادن،
چای درست کردن،
پادشاه وقتِ خود بودن
مصاحبهکاری
برای مصاحبه کاری از این طرف اون طرف مطالعه کردم و زیاد هم مصاحبه رفتم. هم مصاحبه فنی، هم مصاحبه واحد منابع انسانی.
بعضی مطالبی که مطالعه کردم اینا هستند:
- مطالب مرتبط با مصاحبه شغلی | متمم
- مذاکره حقوق | تعیین حقوق و درخواست افزایش حقوق | متمم
- نحوه شروع مذاکره | چه کسی گفتگو را آغاز کند؟ | متمم
- مصاحبه کاری – مهاجرت کاری (5) — نوشته های من!
- دامهای مذاکره، مذاکره حقوق، محمدرضا شعبانعلی
- GitHub - kdn251/interviews: Everything you need to know to get the job.
برای مصاحبه فنی یه کم مباحث یادگیری ماشین و یادگیری عمیق رو مرور کردم. البته جایی به کار نیومد چون به طرز عجیبی هیچکس از این مباحث چیزی نپرسید. حداقل انتظار من این بود که برای پوزیشنهای Data Science / ML Engineer / Data Engineer سوال تخصصی هوشمصنوعی هم پرسیده بشه ولی بیشتر به دنبال تجربه کاری بودند.
یه سری سوال الگوریتم هم داخل سایت LeetCode حل کردم. سایت خیلی خوبی هست. فکر میکنم تو زمینه الگوریتم حتی از سایت GeeksForGeeks هم بهتر عمل کرده. یه سری سوالاتی که حل کردم رو اینجا گذاشتم.
تو چند تا از مصاحبهها سوال الگوریتمی هم پرسیدند و خیلی راحت حل کردم. ولی تو یکی از مصاحبهها این سوال پرسیده شد که خب نتونستم تو جلسه مصاحبه حل کنم. البته فرداش تو خونه به سادگی حل کردم ولی چه فایده! سطح من به خاطر همون سوال خیلی پایینتر ارزیابی شد.
واقعا نمیدونم مطالعه الگوریتمهای کلاسیک یا سوال حل کردن در این زمینه برام مفید خواهد بود یا نه. از طرفی فکر میکنم بلدم و بارها درسش رو خوندم و تمرینش رو حل کردم و بیشتر از این وقت تلف کردنه و از طرفی به نظر میاد مطالعه بیشتر شاید کمککننده باشه.
اکثرا سطح من رو mid-level ارزیابی کردند.
اهمیت ارتباط
برای پوزیشنهای مختلف از دو طریق اپلای کردم: اول از طریق سایتهای اینترنتی مثل Quera و Jobinja و JobVision و دوم از طریق Referal (معرفی مستقیم یا پیشنهاد همکار).
برام جالب بود که بعضی جاها اتفاق میافتاد که از طریق جابینجا و جابویژن درجا رد میشدم در حالی که وقتی یکی معرفیم کرده بود به راحتی به مصاحبه میرسید.
البته این با پارتیبازی فرق داره. به نظر من پارتیبازی وقتی هست که کسی با معرفی یکی دیگه مستقیما جایی استخدام میشه و روال متداول شرکت دیگه براش طی نمیشه.
ولی Referal اینطور نیست. یکی که شما رو میشناسه به شرکت معرفی میکنه. شرکت رزومهتون رو مجددا بررسی میکنه اگر صلاحیت داشتید وارد مصاحبه میشید. اونجا هم مصاحبه HR و فنی و تمام مراحل رو طی میکنید و انشاءالله استخدام میشید.
شرکتهای ایرانی تو اینجا ریسک خودشون رو هم کم میکنند. روال اینطوری هست که حتی اگر کسی تو فرآیند مصاحبه خوب عمل کرد، یه قرارداد آزمایشی سه ماهه باهاش میبندند و اگر راضی بودند، قرارداد بلندمدتتر (یک ساله) میبندند.
اینطور که فهمیدم تو شرکتهای بزرگ مثل فیسبوک و گوگل، حتی به کسی که Refer کرده هم مقداری جایزه میدن. اصلا علت دکترا خوندن بعضی از بچهها همین ریفر کردنه. میخوان تو ۳ ۴ سال با استادی کار کنند که تو صنعت ارتباط داره و بعدش اونها رو یه جا ریفر کنه و شروع به کار بکنند.
تو اکادمیک هم همینه. Recommendation Letter یا همون ریکام همین کار ریفر رو انجام میده.
پایاننامه
این ماه بالاخره قسمت بزرگی از پایان نامهام رو نوشتم. این چهارمین پایاننامهای هست که مینویسم. سه تای دیگه رو تو ۱۵ ۱۶ سالگی نوشتم :)
الحق که کار عبثی هست. علتش هم اینه که معتقدم تقریبا هیچ کس مطالبی که نوشتم رو نخواهد خواند. کلا پایاننامههای ما به «زبالهدان تاریخ» ملحق خواهند شد.
حتی انقدر به نظرشون این پایاننامه بیارزش هست که تو بخشنامه کتابخانه گفتند که لازم نیست کاغذ حیف کنید برای اینها. همون PDF بفرستید برای استاد راهنما و داور.
در واقع فکر میکنم که تعداد پایاننامه های ارشدی که در سال اخیر از دانشکده کامپیوتر شریف نوشته شدند و واقعا خونده شدند، از تعداد انگشتان یک دست هم کمتره.
فکر میکنم سخت بودن نگارش پایان نامه بیشتر از هر چیزی یه جنگ درونی بین من بود که از یه طرف میگفت چه کار عبثی و طرف دیگه میگفت که بالاخره حیفه تا اینجای کار اومدی این عبث رو بنویس تموم شه بره.
نهایتا هم به این نتیجه رسیدم که هر چی هست یا نیست، بالاخره تصمیم گرفتم که بنویسمش و دیگه این طور بهش نگاه کردن، مفید نیست.
اینه که فعلا بماند.
امیدوارم که ماه بعد، بیام و بگم که دفاع کردم و بالاخره تموم شد.
فایلهای صوتی (آموزشی)
شغل اول
مجددا توصیههای محمدرضا رو در مورد شغل اول گوش دادم. زیاد نیست. طولانی هم نیست. ولی آدم یادش باشه خوبه.
- اولین شغل و توصیه هایی در مورد آن (فایل صوتی) | متمم
- معیارهای انتخاب شغل | روزنوشتههای محمدرضا شعبانعلی
- نخستین سال زندگی کاری | روزنوشتههای محمدرضا شعبانعلی
- عصر محتوا | ایستگاهی جدید برای قطار توسعه | متمم
اجایل (چابک)
خیلی به روش اجایل علاقهمند شدم. با شعار «اجایل رو باید اجایل یاد گرفت» رفتم جلو.
به نظرم تفکر به شیوه چابک بسیار میتونه کمککننده باشه و ما رو از دست برنامهریزیهای طولانی مدت به درد نخور راحت کنه. منظورم همون مدل برنامهریزیهایی هست که تو دوران مدرسه برامون میاوردن که انجام بدیم. فکر میکنم شما هم یادتون باشه. مشاور مدرسه یه جدول بزرگ میاورد میگفت ساعتهای هفته رو داخل اون بذارید و بگید که چه ساعتی چه درسی رو خواهیم خوند.
هممون میدونیم و تجربه کردیم که اون روش کار نمیکنه.
اما جایگزین چیه؟ جایگزین اجایل هست. من همین تز ارشد رو هم که نوشتم با همین تفکر نوشتم. یعنی کمالگرایی رو گذاشتم یه کنار. یه چیزی نوشتم تو هر فصلی و گفتم کم کم تکمیلش میکنم.
فکر میکنم برنامه ریزی ارگانیک یا Emergent Strategy که محمدرضا تو ویدئوی مصاحبهاش میگه، خیلی به این اجایل مربوطه. به نظرم اگر در مورد روش چابک اطلاع ندارید و نشنیدید، این فایل خیلی ارزش گوش دادن داره.
البته به نظر میاد اجایل یک اسم جدید برای مفهوم قدیمی هست. ما تو ادبیاتمون شعرش رو هم داریم:
تو پای به راه نه و هیچ مپرس - خود راه بگویدت که چون باید رفت
باز هم مدیریت منابع
ماه قبل هم فایل سوم مدیریت منابع رو گوش داده بودم. ولی راستش نفهمیده بودم محمدرضا چی میگه. دوباره گوش دادم و فهمیدم حرف حساب محمدرضا چیه. اصل بحث اینه که منابع رو «خام فروشی» نکنیم و پرورش بدیم. خام فروشی فقط تو سطح کشور برای نفت و بنزین تعریف نمیشه. برای من به عنوان یک فرد هم تعریف میشه.
طبقه ۱۶
پادکست طبقه ۱۶ مصاحبه با دیتاساینس دیجی کالا
یه نکتهاش برام خیلی عجیب بود. گفت «۵۰ سال پیش حافظه خیلی مهم بود. کسی که میتونست خیلی اطلاعات حفظ کنه خیلی ارزشمند بود. زمان ما تحلیل ارزشمند شده. ۲۰ سال دیگه چی ارزشمند میشه؟ »
البته هنوزم کسانی هستند که به سبک ۵۰ سال فکر میکنند. نمونهاش مسابقات تلویزیونی هست که برای مشتی حفظیات به درد نخور جایزه میدن. اینها ۱۰ سال پیش هم قدیمی بودن الان که دیگه هیچ.
ولی همچنان این سوال که بیست سال بعد کدوم مهارت یا علم ارزشمند هست، برام جالبه.
بررسی لپتاب
4Rahecomputer | چهارراه کامپیوتر - 29- چطوری لپ تاپ مناسب در سال 2022 خودمان انتخاب کنیم؟
انتخاب لپ تاب الحق که سخت هست! علتش هم اینه که لپ تاب برای کاربردهای مختلف بسیار متفاوت طراحی میشه از گیمینگ یا برنامهنویسی و طراحی تا کارهای مدیریتی. یه بار میخواستم در این مورد پستی بنویسم که دیدم دانشم هنوز کمه.
اما موبایل انقدر پیچیدگی نداره. چون برای کاربردهای معمول، موبایلهای متفاوتی نداریم. همشون تقریبا یه کار میکنند.
راستش از گوش دادن این پادکست زیاد حس خوبی ندارم. اینجا متوجه شدم که بعضی افراد نمیتوانند نگاه کل گرا داشته باشند و زیادی تو جزئیات گیر میکنند.
جالبه من میزبانهای هر دو پادکست رو بصورت مجزا دنبال میکنم و از نظر سواد قبولشون دارم. ولی ترکیبشون جالب نشده.
دوره جناب ماش
قسمت یک دوره Ultimate Design Patterns رو تموم کردم و تمرینهاش رو هم حل کردم. تمرینهام رو اینجا در گیت هاب اپلود میکنم. این دوره از اون دورههایی هست که شاید حالا حالاها به کارم نیاد. اما چون نگاهش، نگاه طراحی محور هست دوستش دارم. کوتاه هم هست. معمولا دورههای ماش طولانی نیستند.
تنظیم خواب
اول این ماه یکی دو روز برگشتم یزد و دو شب تو باغ پدرزنم خوابیدم. بعد از اون به طرز عجیبی تقریبا هر روز ساعت ۵، ۶، ۷ بیدار میشم!
این برای سیستم بدن من خیلی عجیبه. سالهاست من تقریبا هر شب ساعت ۲ یا ۳ یا ۴ میخوابم و مشخصه این ساعتها رو به خواب هم ندیدم. فکر کنم آخرین باری که ۵ صبح واقعا بیدار شدم، زمان کنکور بود.
جالب اینجاست که دیگه به زنگ گوشی هم نیاز نیست. حتی اگر ۱۲ شب بخوابم بازم مثل خروس ساعت ۵ چشمام بازه. فعلا راضیم از این تغییر. باید ببینم که تا چه حد میتونه «پایدار» باشه.
اهمیت چک لیست در زندگی
کلا اهمیت چک لیست روز به روز داره برام بیشتر میره. ماها در لحظه یادمون میره که چی میخواستیم بگیم و بپرسیم یا انجام بدیم. با چک لیست کلی فشار کلی آدم کمتر میشه.
چک لیست هایی که این ماه درست کردم برای سوالات مصاحبه HR بود و اجاره خانه. مخصوصا برای اجاره به نظرم مهمه که آدم معیارهایی که براش مهم هست رو از قبل لیست کنه و یکی یکی چک کنه. هر چیز غیر از این باشه آدم یادش میره.
نرمافزارها و سایتهای مفید
خیلی وقت بود دنبال همچین چیزی بودم. بسیار بسیار نرمافزار مفیدی هست. این نرمافزار نویز اطراف رو میگیره. فرض کنید تو تماس صوتی هستید و محیط کنار خیلی شلوغه یا جاروبرقی روشنه و همزمان سگ همسایه (!) داره واقواق میکنه. این نرمافزار ولوم صدای شما رو تنظیم میکنه و همه اون نویزها رو حذف میکنه. جلالخالق.
تو نسخه رایگانش میشه باهاش روزانه یک ساعت جلسه رفت. نصبش کردم و راضیم ازش. ویدئو توضیحات جامعی میده. تنها چیزی که نمیگه اینه که برای نصب اولیهاش نیاز به قندشکن دارید. بعد از اون آفلاین هم جواب میده.
این واقواق کردن سگ همسایه داستان داره. تو یکی از درسهای ارشدم (که دانشگاه مجازی بود)، یک استادی داشتیم که حین درسدادن صدای سگش کامل واضح بود. سگش هی میومد کنارش صدا میکرد :) ولی خودش میگفت سگ همسایه است. فکر کنم این نرمافزار خیلی به دردش بخوره.
یکی از مصاحبه گرها از این سایت برای زمان بندی مصاحبه استفاده کرده بود. خیلی تر تمیز بود.
ناموفقهای این ماه
زیاد ورزش نکردم. پیادهروی هم خیلی کم داشتم.
این ماه کتاب خاصی نخوندم. همین طور این طرف اون طرف چند صفحه مطالعه کردم ولی پیوسته نه. در واقع حوصله نداشتم.
زیاد هم تمرکز نداشتم. نتونستم استرس رو خوب مدیریت کنم.
یک گفتگو هم با استادم شعبانعلی در باب ChatGPT داشتم که برای خودم خیلی جذاب بود. اگر خواستید در اینجا میتونید بخونید.
فکر کنم خیلی حرف زدم. امیدوارم سرتون رو درد نیاورده باشم :)