مرداد امسال هم به انتهای خودش رسید و وقتش هست یه بازنگری تو این ماهم داشته باشم. در مجموع به نظرم ماه خوبی بود و راضی بودم ازش.
از گزارش توسعه فردی خودم ناراضی نیستم. اما اخیراً گزارشهای توسعه فردی آقای حسین فردمحمدی رو هم دیدم و واقعاً یه لول دیگه بود. اگر بتونم اون سبک رو کمکم وارد کنم، احتمالاً جالب میشه. اون مدل گزارشنویسی یک نظم پولادین نیاز داره و به نظر خودم انقدرها هم منظم نیستم.
کتابها
دو تا کتاب رو بیشتر مطالعه کردم و دوست داشتم:
- کتاب تاریخ مختصر اقتصاد
- مانایی (علم و هنر بلند زیستن)
راجع به اقتصاد، همچنین کانال ماکوتا رو دوست داشتم. محتواهای بسیار باکیفیتی تولید میکنه. در کل، متوجه شدم که افکار چپهای اقتصادی با این که در ابتدا شاید جالب به نظر بیان، چقدر در بلندمدت مخربن.
همچنان راجع به تغذیه مطالعاتم رو دارم. اهمیت پروتئین رو بیش از پیش متوجه شدم و فهمیدم من حتی نصف پروتئین لازم رو هم نمیخوردم با این که بسیار به گوشت علاقه دارم. به ازای هر کیلوگرم وزن، بسته به این که بخوایم عضله بسازیم یا نه، بین ۱ تا ۲ گرم باید پروتئین مصرف بشه. پس برای من میشه ۱۷۰ گرم پروتئین. برای دریافت این مقدار پروتئین باید روزانه چیزی حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰ گرم گوشت (چه قرمز چه سفید) مصرف بشه.
صفحه اصلی مرورگر و موبایل سیاه سفید
به این نتیجه رسیدم که بهتره دسترسی خودم به سایتهایی که دوست دارم داخلشون وقت بگذرونم رو راحت کنم. مثلاً توییتر رو دوست ندارم وقت بگذارم ولی پاک هم نمیخوام بکنم. از طرفی متمم رو دوست دارم بیشتر سربزنم.
تغییری هم که دادم ساده است! صفحه Homepage مرورگرم رو به Raindrop تغییر دادم؛ یعنی مرتب با این صفحه مواجه میشم.
به نظرم یه سری چیزها سم هستند و باید آگاهانه غیرفعال بشن. یکیش صفحه Discover گوگل کروم هست که اخبار چرت و پرت رو نشون میده و وقت الکی میگیره. تب اول گوگل کروم رو هم نتونستم اونطوری که میخوام کاستوم کنم اینه که Edge رو نصب کردم. Edge مایکروسافت هم در دستکاپ هم در موبایل خیلی بهتر کروم هست.
یه کار دیگهای هم کردم اینه که Color Correction رو داخل تنظیمات گوشی فعال کردم. صفحه به جای رنگی کلاً سیاه سفید میشه 🙃 در ضمن تم اصلی گوشی رو هم سیاه سفید کردم. همین کار ساده مصرف تلگرامم رو کم کرد و باعث شد کتاب دیجیتال برام جذابتر باشه.
جذابیت تلگرام به تصویر و المانهای رنگی متعدد هست که استفاده میکنه. وقتی این مزیت رو ازش بگیریم و فقط متن بمونه، بدیهی هست که کتاب دیجیتال که مطالبش هم مرتب منظمتر هست، اولویت پیدا کنه.
خلاصه این کارها باعث شده استفاده روزانه از موبایلم نصف بشه و همون نصفش هم باکیفیتتر شده.
پادکست
تو پادکست جافکری رو گوش میدم و همچنین Pragmatic Engineer. اکثراً تو باشگاه. قبلاً بیشتر پادکست گوش میدادم اکثراً شبها موقع پیادهروی. الان دیگه به خاطر پام نمیتونم پیادهروی کنم و کمتر شده.
راجع به پادکست خودم هم خیلی وقته که کاری نکردم. احتمالاً فردا یه اپیزود بدم. فصل بعدی کتاب The Master Algorithm رو خوندم اما هنوز ننشستم مرتب منظم کنم.
قبلاً شنبهها پادکست ضبط میکردم. اخیراً شنبهها بیشتر میرم کتابخانه مرکزی. اونجا اصلاً گم میشم بین کتابها. تجربه جالبی هست. این نوع غرقگی رو تو ویکیپدیای فارسی و انگلیسی هم میشه تجربه کرد. بابت پیدا کردن معنای یک لغت میرم تو ویکیپدیا و به خودم میام میبینم ساعتها داشتم میگشتم.
یوتیوب
همچنان داخل یوتیوب ویدئوهای ریاضی میبینم. تبدیل لاپلاس. مشتق. انتگرال و مباحث این شکلی. جالبه برام. همین. شاید هیچ علتی هم نداشته باشه.
این ویدئوها رو هم دیدم و دوست داشتم:
- بازهم جنگ در راه است؟ | گفتگو با سجاد فتاحی - YouTube
- UV: The Python Tool Everyone Is Switching To - YouTube
- A wild complex integral! - YouTube
- چگونه قطعی برق و گاز زمینه ساز سقوط شوروی شد؟ - YouTube
- چگونه توسعه اقتصادی دهه ۵۰ باعث سرنگونی پهلوی شد؟ - YouTube
نقشه خونه
احتمالاً یادتون هست که مدتها پیش یک قطعه زمین گرفتیم. از اون موقع در حال طراحی نقشه هستیم. قاعدتاً خودم طراحی نمیکنم اما خب رفت و برگشتهای زیادی بین ما و تیم نقشهکشی و معماری بوده تا بالاخره پسندمون بشه. الان نقشه آماده شده.
اینم یه لذتی هست برای خودش. تو ایران چندان قوانین ساختمانسازی سختگیرانهای وجود نداره. اینه که تقریباً هر جوری بخوایم میتونیم بسازیم :)) و خب ایدههای جالبی دادیم. خونهسازی از پروژههایی هست که احتمالاً ۳ ۴ سالی هم طول بکشه تا یه حداقلی ازش آماده بشه و بشه رفت داخلش.
جدای از نقشه خونه، دارم یک نقشهای از مراحل زندگی خودم تهیه میکنم. یکی از تمرینهای مهم برای شناخت سلسله مراتب ارزش در تصمیمگیری همینه. این که با مرور تصمیمهای مهم گذشته ببینیم چه ارزشهایی برامون مهم بوده و چی به چی ترجیح داشته.
سلامت و ورزش
راجع به سلامت هم همچنان تغذیه رو رعایت میکنم. تفاوتش نسبت به قبل اینه که انقدر خوب جواب نمیگیرم. تجربههای مشابهی رو تو ردیت راجع به کتو دیدم که میگن بار اول خیلی خوب جواب میده اما دفعات بعدی خیلی کندتر جواب میده.
مشکل اصلی همچنان میوه است که من رو از کتو بیرون میاندازه. زمستون چندان میوه خوشمزه نداره؛ اما تابستون خیلی میوه داره.
همچنان مرتب به باشگاه میرم. هر چند متأسفانه نمیتونم اون طور که باید ورزش کنم. پام خیلی درد میکنه و نمیشه زیاد بهش فشار آورد.
احتمال میدم تو همین شهریور کارهای سربازیم هم جلو بره و نیاز باشه یه سر تهران برم. همونجا درستش میکنم. اینا همش با این فرض هست که بیبی دوباره حمله نکنه ولی اون دیگه به عواملی خارج از کنترل من بستگی داره.
تا ببینیم که چی میشه.