این گزارش‌ها از بی‌نظم‌ترین نوشته‌هایی هست که می‌نویسم. همین‌طوری یه مطالبی توی ذهنم میاد می‌نویسم. زیاد جدیش نگیرید.

بیشتر برای خودم هست که خودآگاهی بیشتری داشته باشم و کارهام بیشتر مرتبط بشن. می‌خوام ببینم به مرور زمان چه تاثیری می‌گذاره. آیا باعث میشه مطالعه من منظم‌تر بشه و روی یک سری مسائل متمرکز کنم؟ یا این که هنوز در فاز «کشف و جستجو» به سر خواهم برد؟

ماه فروردین، از ماه‌هایی هست که آدم بیشتر برای خودش وقت داره. این ماه هم تونستم تزم رو تا حد خوبی پیش ببرم و هم کلی کارهای جانبی انجام بدم.

راجع به تز ارشدم بگم که روی «تفسیرپذیری YOLO» کار کردم و بعد چند ماه بالاخره تونستم مشتق رو برگردونم :) درگیر این مشتق بودم و چالش‌هایی داشتم که در اینجا توضیح دادم.

علی‌الحساب در حد اینجا بگم که تغییراتم رو بصورت پابلیک در دسترس گذاشتم و با برنامه‌نویس اصلی YOLOv5 (آقای گلن جاشر) صحبت‌هایی داشتم. امیدوارم تا چند هفته دیگه تغییرات من رو داخل سورس اصلی برنامه بگذاریم.

فایل‌های صوتی

تفکر سیستمی

به دوره تفکر سیستمی گوش دادم و تمرین حل کردم.

الان که مدل‌های زبانی بزرگ (Large Language Modelها) معروف شدند، به نظر میاد که این‌ها می‌تونند جای خیلی از افرادی که جاهای مختلف می‌نویسند رو بگیرند.

ولی چند مدل فکر کردن هست که به سادگی قابل تقلید نیست. تفکر استراتژیک، تفکر سیستمی دو نمونه از این مدل‌ها هستند. البته این‌ها رو هم باید با تمرین یاد گرفت و ذاتی بلد نیستیم.

چرا میگم مدل‌های زبانی نمی‌تونند؟ چون تابع لاس بسیاری (یا تقریبا همه) این مدل‌ها سعی می‌کنه که Likelihood رو ماکزیمایز کنه. یعنی «محتمل‌ترین» چیز رو بگه. محتمل‌ترین چیز هم میشه همین کلی‌گویی‌هایی که در مورد هر چیزی ازش بپرسید، بهتون تحویل میده.

به سایز مدل هم بستگی نداره! هر کاریش کنید کلی‌گویی تحویل میده. من نمی‌بینم که ‌حرف‌های افرادی مثل «نسیم طالب» یا «محمدرضا شعبانعلی» از این طور مدل‌ها بیرون بیاد (که اگر بیاد دیگه فاتحه هممون خونده است).

یعنی حرفم اینه که با این نوع مدل‌سازی که داریم انجام میدیم بعیده مدلی زبانی‌ای بیاد و همچین جملاتی بگه (نقل مستقیم از اینجا):

«اما علی الحساب، توضیح بدم که به این نتیجه رسیدم که تعریفی که از زندگی متعادل می‌شنویم و رایج هست، یا از انسان‌های شکست خورده‌ است که دارن خودشون رو قانع می‌کنند و فریب می‌دهند که نباخته‌اند و یا از تعادل فروشان که با فروختن این بحث‌ها به دیگران، کاسبی می‌کنند.»

در عوض مدل زبانی میاد میگه که تعادل هم بعضی جاها ممکنه مفید باشه و بعضی جاها مضر باشه. بعدشم فواید تعادل در زندگی رو برامون لیست می‌کنه و بعد از اون مضرات احتمالی تعادل رو برامون بگه.

البته قبول دارم با همین مدل‌های زبانی فعلی هم بسیاری از کارها رو حذف می‌کنه و خیلی‌ها رو تحت تاثیر قرار میده ولی جایگزینی کامل رو «فعلا و با این نوع مدل‌سازی در هوش» بعید می‌دونم. این مورد نیاز به یک مدل‌سازی کاملا جدید از مسئله داره.

استراتژی فردی

این دو تا مطلب رو مورد توسعه ظرفیت‌ها و ظرفیت استفاده نشده منابع خوندم. به نظرم مبحث خیلی مهمی هست.

یکی از نکاتش اینه که وقتی من نمی‌تونم از منابعی که توسعه دادم، استفاده کافی بکنم، چرا میرم منابع جدید توسعه میدم؟

با گوش دادن این فایل ها بود که فهمیدم چقدر استراتژی نادرستی در منابع داشتم.

زمانی C# و SQL رو خیلی خوب بلد بودم. تقریبا تمام کورس‌های سی‌شارپ از ماش رو گذرونده بودم. همین طور برای SQL کلی دوره گذرونده بودم و حتی ساختارهای داخل SQL-Server رو هم مطالعه کرده بودم.

چهار سال هم بصورت عملی تو پروژه های مختلف با این ابزارها و ابزارهای مشابه کار می‌کردم. بعد به جای این که بیام از همین منابع به خوبی استفاده کنم اومدم هوش مصنوعی و کلا پایتون یاد گرفتم.

حالا تا بیام اصطلاحا خاک این محیط رو بخورم و جای پام رو سفت کنم، چند سال طول می‌کشه.

ظرفیت استفاده نشده یعنی کاری که من کردم. یکی نبود بهم بگه بالاخره تو که انقدر زحمت کشیدی یاد گرفتی، برو یه جا دیگه همین‌ها رو حرفه‌ای‌تر و تخصصی‌تر دنبال کن و برای زندگیت درآمدزایی کن.

حالا کار به مثال خودم ندارم. ماها خیلی وقت ها از همین منابعی که داریم خوب استفاده نمی‌کنیم بعد می‌خوایم منابع بیشتر هم بدست بیاریم فقط برای این که خوبه یا جالبه.

مثلا همین زمانی که تو روز به عنوان اوقات فراغت داریم رو بلد نیستیم استفاده کنیم، بعد می‌خوایم با کمتر خوابیدن منابع جدید هم بدست بیاریم (و نهایتا اون رو هم هدر بدیم!). اینطوری هم به سلامتی آسیب می‌زنیم هم زمان.

مثال دیگه این که تو زبان فارسی بلد نیستیم خوب حرف بزنیم. از انگلیسی‌ای هم که یاد گرفتیم هیچ استفاده‌ای نمی‌کنیم. بعد میریم فرانسوی یاد می‌گیریم. می‌پرسن چرا؟ میگیم چون جالبه!

انصافا یکی از تاثیرگذارترین فایل هایی بود که تا حالا گوش دادم. اگر خواستید گوش بدید دسترسی بهش رایگان هست.

به نظرم تاثیرش به وضوح باید این باشه که (به بیان یادگیری تقویتی) Exploration‌ ام کمتر بشه و بیشتر Exploitation کنم! یعنی به جای یادگیری مسائل متنوع (و ظاهرا نامربوط) بیشتر روی یک حوزه متمرکز بشم.

بحران تکرار پذیری در علم

یکی از دوستان درباره بحران تکرار پذیری در علم در کامنت این پست گفته بود. فایل‌هاش رو گوش دادم و فهمیدم اوضاع خیلی وخیم‌تر از اون چیزیه که من فکر می‌کردم.

به هر حال این مسئله رو بگذاریم بماند برای اهل علم و علی‌الخصوص افرادی که می‌خوان ادامه تحصیل بدن. من که از خیرش گذشتم.

در واقع یک جا بود که نشستم محاسبه کردم و دیدم که برای من «تحمل ایران خیلی راحت‌تر از تحمل PhD در خارج کشور هست». اینه که فعلا هستم.

شاید یک علتی که این اواخر کمتر روی هوش‌مصنوعی وقت گذاشتم همین بوده. از یک جایی به بعد حس کردم که همین مطالبی هم که بلدم خیلی به درد خاصی نمی‌خوره. حس می‌کنم ویژگی آکادمیکه که آدم یک حس «عبث‌بودن» می‌گیره. تو کار که اصلا همچین حسی نداشتم.

تو چند ماه آینده معلوم میشه!

جزء از کل

این کتاب صوتی رو تو هنگام سفر گوش دادم. یک فایل صوتی اش تو فیدیبو بود که دیدم خیلی بی‌حال تعریف می‌کنه. یک فایل صوتی دیگه ایران صدا گذاشته که لحن بیان و همچنین موزیک خوبی داره.

فایلی که من گوش دادم ۵ ساعت بود. جالب بود. جملات اول فایل صوتی رو که گوش دادم، جذبم کرد و گفتم این رو گوش میدم.

خیلی هم خوب داستان رو تمومش کرد. گفت:

«احتمالا یه آدم بیکار از بین این همه جمعیت پیدا میشه که این ها رو بخونه. یه آدم بین این همه آدم سرگیجه آور.»

راهنمای خواندن و خریدن کتاب

فیلم‌ها و مستند‌ها

  • فیلم برادران لیلا
  • مستند مهاجرت پرندگان (Winged Migration)

ویدئوهای یوتیوب

ویدئوهای یوتیوب که دوست داشتم:

این ویدئو رو به طور خاص خیلی دوست داشتم. اگر آشنایی با یادگیری عمیق دارید دیدنش خیلی مفیده. در ۲.۵ ساعت یک کتابخانه ساده معادل PyTorch پیاده‌سازی می‌کنه. اینطوری آدم می‌فهمه تقریبا پایتورچ و تنسرفلو (و بقیه) چه کاری رو پشت صحنه انجام میدن.

کتاب‌ها

به باغ کتاب رفتم و یه سری کتاب دیدم. کتاب هایی که چند وقتی بود تو فکر خریدشون بودم رو خریدم. هر وقت خودم اینجا میگم.

کتاب دید اقتصادی رو مطالعه کردم و دوستش داشتم. البته چون اولین آشنایی من با علم اقتصاد هست نمی‌تونم مقایسه کنم و تحلیل خاصی بکنم.

کتاب تم اقتصادی و کسب‌وکار داره و مفاهیم اولیه اقتصاد مثل «عرضه - تقاضا»، «تولید - مصرف»، بهره‌وری و ارزش‌آفرینی رو با یک داستان جذاب درباره ماهی توضیح میده. در واقع میاد داستان جزیره‌ای رو میگه که ماهی رو به عنوان پول کالایی انتخاب کردند و بعد در مورد شکل‌گیری دولت، شکل‌گیری ارز، سیاست‌های اقتصادی داستان‌های جالبی رو میگه.

کتاب کار عمیق (نوشته کال نیوپورت) رو هم تا حدی خوندم. اول فصل یکش رو خوندم دیدم داره حوصله‌ام سر میره. یه بار دیگه بهش فرصت دادم و فصل دو رو شروع کردم و دیدم همون مطالب رو تو متمم هم قبلا مطالعه کردم. این بود که گذاشتمش کنار. حالا شاید بعدا بخونم. به نظرم مصاحبه‌ای که تو یوتیوب کال نیوپورت با لکس فریدمن ضبط کرده خیلی جالب‌تر هست.

سایت‌های مفید

این ماه چند تا سایت مفید دیگه این طرف اون طرف پیدا کردم که جالبن.

اولیش این سایته که یه عالمه ابزار AI برای هر کاری معرفی می‌کنه.

There’s An AI For That - Find AI Tools Using AI

دومی یه سایتی هست به نام Poe که عملا ChatGPT و چند تا سرویس مفید دیگه (که همون کارکرد رو دارند) یکجا قرار داده. دیگه از سایت خود OpenAI استفاده نمی‌کنم و با همین کارم رو راه می‌اندازم. خوبیش اینه که نه فیلتره نه تحریم. Poe - Fast, Helpful AI Chat

بقیه‌سایت‌ها:

اپلای کاری

چند تا پوزیشن کاری Data Science و MLOps و Data Engineer و ML Engineer برای داخل ایران اپلای کردم (تقریبا به همه‌اش علاقه دارم و به نظرم جالب هستند). میگن معمولا پروسه استخدام یکی دو ماه طول می‌کشه پس از الان شروع کردم. امیدوارم که یکی دو ماه دیگه کار داشته باشم.

به نظرم این که آدم بگه چون من تو دانشگاه هوش مصنوعی خوندم، دقیقا باید بعد از دانشگاه هم روی همون مسئله کار کنم و یه کم این طرف‌تر، اون طرف تر نمیشه، تفکر درستی نیست.

چون بالاخره می‌دونیم که تو دانشگاه چیز خیلی عجیب غریبی یاد نگرفتیم. در حد آشنایی کلی با فیلد بوده. جزئیات عملی‌تر رو آدم تو صنعت یاد می‌گیره.

رژیم غذایی

بالاخره بعد از اصرار همسرم مجددا رژیم غذایی رو شروع کردم. قبلاً هم دقیقا به همین وزن (۱۰۴ کیلو) رسیده بودم و احساس خطر کردم و برنامه غذایی گرفتم و به ۸۹ کیلو هم رسیدم.

انصافا هم زندگیم خوب شده بود و روال بود اما با مهاجرت به تهران کلا برنامه غذایی رو ول کردم.

الان دوباره از خانم مدرسی برنامه غذایی گرفتم. احساس می‌کنم مثل قدیم، اوایل خیلی زودتر وزن کم کنم ولی بعد مدتی روندش کندتر بشه.

خودم فکر می‌کنم اصلی‌ترین علت چاقی‌ام اینه که خیلی سریع غذا می‌خورم و خودآگاهی ندارم. یعنی حواسم نیست چه موقعی، چی و چقدر می‌خورم. همین که خودآگاهی رو بتونم در خودم تقویت کنم کافیه!