طبق سبک و سیاقی که چند وقت هست دنبال کردم، گزارش ماهانه آذر رو منتشر میکنم.
این ماه از ماههای قبل بهتر بود و در کل از زندگیم راضیم. خصوصاً دارم میبینم که تصمیم برگشتن به یزد برای من تصمیم خوبی بود. فکر میکنم ماه آینده برام ماه پرچالشی خواهد بود. حالا یه کم تصمیماتم قطعیتر بشه و جلو بره، اینجا هم مینویسم.
بریم سراغ گزارش این ماه.
ریاضیات
اوایل این ماه درگیر ریاضیات بودم و راجع بهش ویدئو میدیدم. از معادلات دیفرانسیل گرفته تا جبرخطی و اعداد موهومی و این بحثها.
به نظرم تو دانشگاه خیلی بد یاد دادند و کاش به این شکل هیچ اشارهای به ریاضی نمیکردند. فهمیدم معادلات دیفرانسیل در واقع زبان طبیعت هست.
کنجکاویهایی هم من باب «اعداد موهومی» داشتم. بندگان خدا حتی از نظر نامگذاری هم بهشون ظلم شده. انگار چیزهای بیخاصیت و بهدردنخوری هستند که چهار تا ریاضیدان بیکار نشستند و روی رادیکال منفی یک، کار کردند و اسم گذاشتند. ولی واقعاً اینطور نیستند و از فهمیدن این که چرا نیاز به گسترش سیستم اعداد به این شکل داشتیم، حظ کافی و وافی رو بردم.
چند تا دیگه از فیلمهای ریاضی دو دکتر شهشهانی رو دیدم ولی دیگه فعلاً ادامه ندادم.
- Imaginary Numbers Are Real [Part 5: Numbers are Two Dimensional] - YouTube
- How Imaginary Numbers Were Invented - YouTube
تایپ ۱۰ انگشتی
تایپ ۱۰ انگشتی هم کار کردم. سرعت تایپم کم نیست. بارها هم دوره تایپ ۱۰ انگشتی رو شروع کرده بودم. اما متوجه نشده بودم که قضیه چیه. قضیه از این قرار بوده که هر انگشت باید یک سری کلیدهای خاص رو تایپ کنه و این رو باید به مرور زمان حفظ کنیم. من فکر میکردم همین که به کیبرد نگاه نمیکنم دیگه تایپ ۱۰ انگشتی حساب میشه.
الان یک تمرین نسبتاً سخت برای خودم گذاشتم که چشمانم رو میبندم و تایپ میکنم و باید دقیقاً درست باشه.
این دو تا سایت رو هم پیدا کردم و باهاشون کار کردم. برای سایت تو فارسی باید حواستون باشه که حتماً «صفحه کلید فارسی استاندارد» باشه وگرنه صفحه کلید قدیمی فارسی که مفتش گرونه و در واقع اصلاً برای عربی بوده و فارسی هم داخلش چپانده شده.
مدلهای ذهنی
مدلهای ذهنی از بحثهای دیگهای بود که دنبالش کردم. من به چشم میانبرهایی برای تصمیمگیری بهش فکر میکنم.
شاید آدم وقتی میخواد برای بقیه منطق تصمیم گیریش رو توضیح بده، با «امید ریاضی» و این بحثها خودش رو گول بزنه. اما واقعاً کسی اونطوری تصمیم گیری نمیکنه. یک سری میانبر ذهنی وجود داره که استفاده میکنیم و چه بهتر که این میانبرها هم آگاهانه و از قبل انتخاب شده باشند.
تو این صفحه معرفی کتابهاش هست و البته بخش بزرگی از مدلهای ذهنیای که تو کتابهاش مفصل میگه رو اینجا هم اشاره کرده و توضیحات مفیدی داده.
Mental Models: The Best Way to Make Intelligent Decisions (~100 Models Explained)
چارلی مانگر هم البته از اون آدمهایی هست که اگر این کلمه رو تو یوتیوب سرچ کنید راجع بهش میاد. من این پلیلیست رو ازش دوست داشتم.
ناوال راویکانت هم که قبلاً کتاب Almanackاش رو سیخونکی زده بودم، تو این زمینه حرفهای جالبی داشت.
دوره مغز دوم هیوا
همچنان دوره مغز دوم هیوا رو جلو میرم و به نکات جالبی برمیخورم. از چند ماه پیش سیستم Zettelkasten رو شروع کردم و کمکم داره برام واضح میشه که چقدر سیستم ساده و کارآمدی هست.
نکته دیگهای که متوجه شدم اهمیت Spaced Repetition هست. این که چقدر مهمه که با متن درگیر بشیم و اگر برامون مهمه، ازش سؤال دربیاریم و مرور کنیم. وبلاگ وازنیاک رو میگذارم ولی حواستون باشه، از اون جاهایی هست که انگار چاله محتواست. داخلش برید انقدر جذب میشید که به این سادگیها نمیتونید دربیاید.
کتاب Make it Stick رو هم گرفتم و متوجه شدم که واقعاً راجع به یادگیری هیچی نمیدونم. در واقع طبق ادعای کتاب، آدمها کلاً راجع به یادگیری اشتباه میکنند؛ چون قواعد یادگیری صحیح با چیزی که تو سیستم آموزشی آشنا میشیم، هیچ ارتباطی نداره.
یکیش تکنیک Interleaving هست که به شدت مؤثره. یکی دیگه «تکرار با فاصله». ولی اینها معمولاً شهودی نیستند کسی هم انجام نمیده.
اینه که تصمیم گرفتم روش کتاب خوندن و مطالعهام رو کمی عوض کنم و در واقع بسیار نامنظم بکنم. اینطوری که هر زمان دلم بخواد، هر کتابی که دغدغهام باشه رو برمیدارم و هر فصلی که بخوام رو میخونم :)) بد نیست یه کم به مغز آدم فشار بیاد.
و احتمالاً اینطوری ادامهاش بدم که یک مجموعه کتاب (به جای یک کتاب خاص) رو انتخاب کنم و کمکم بصورت کاملاً عشقی مطالعه کنم. به نظر میاد این میل تموم کردن کتاب هم چیز جالبی نیست و مهمترین چیز تو خوندن اینه که آدم از مطالعه «لذت» ببره.
کتاب و محتواهای صوتی
بخشی از محتواهایی هم که خوندم کتابها و فایلهای صوتی زیر بود. ولی چون خیلی نامنظم، به هم ریخته بود، نمیتونم بهش نظم بدم و ترجیح میدم اسمها و لینکهاش رو اینجا بگذارم. در حدی که بعداً دیدم متوجه بشم:
- کتاب Deep Learning گودفلو
- پادکست تفکر نقادانه دکتر سلطانی
- هنر حل مسئله راسل ایکاف
- کتاب صوتی صد سال تنهایی
پادکست تفکر نقادانه دکتر سلطانی که عالی بود. بحث طب سنتی و تمایز «تبیین» و «استدلال» که توضیح دادند واقعاً برام جالب بود. خصوصاً من که سالهاست از طب سنتی و شبه علمهای نظایر اون بدم میاد. الان دلایل بهتری پیدا کردم که ازش بدم بیاد. شاید براتون جالب باشه که تو یزد این طب شکل عجیب غریبی در مردم گرفته.
خلاصهاش تو یزد اینه که «گرمی خوب و سردی بد». اعتدال مزاج و این حرفها برای قصههاست. اینجا، مردم همش دنبال این هست که غذاهای گرمی بخورند و سردی رو مصرف نکنند. جالبیش وقتی پیش میاد که بین «علما» اختلاف پیش میاد که کدوم غذا گرمی هست یا سردی. و خب چون مرجعی برای تشخیص نیست، معمولاً به حرف کسی که «بزرگتر» هست، توجه میشه.
البته من مشکل با مدلسازی ندارم اما این نحوه مدلسازی جدای از این که علمی نیست، چند تا اشکال اساسی داره. یکیش این که «همه چیز» رو میخواد به زور چهار دسته (یا دو دسته) کنه (از جمله شهرها و آدمها و هر چیز دیگر). دوماً این که حاضر نیست خودش رو آپدیت کنه.
بگذریم.
به رمان هم علاقهمند شدم و دارم تمرین میکنم که شبها یا وقتهایی که حوصله هیچی ندارم، به جای محتواهای کمخاصیت شبکههای اجتماعی، رمان گوش بدم. کتاب صوتی صدسال تنهایی رو شروع کردم و فکر کنم ماه بعد تموم بشه.
راجع به «مصرف محتوا» دارم به این نتیجه میرسم که لزوماً کتاب، رسانه برتر برای انتقال یا مصرف محتوا نیست. هر محتوا از یک سری ایده اساسی تشکیل شده. شاید بشه گفت وظیفه ما در مصرف محتوا، حفظ جزئیات یا غرق شدن در موارد نامربوط نیست. وظیفه اینه که «پیام» یا «ایده» طرف رو درک کنیم. بعد ببینیم که میتونیم بپذیریم یا نه. و اگر بله چطوری در زندگی استفاده کنیم. همین.
اگر به این شکل بهش نگاه کنیم، یک ویدئوی یوتیوب باکیفیت میتونه از خیلی از کتابها بهتر باشه. یا چه بسا پستهای وبلاگیای که از کتابهای رفرنس «برای ما» بهتر باشند. یا شاید یک پادکست خوب بتونه مطلبی رو برامون بهتر از هر چیز دیگه شفاف کنه.
از اون سمت هم میشه بهش نگاه کرد. میشه گفت به صورت میانگین محتواهای تولید شده تو شبکهای مثل ایسنتاگرام از یوتیوب یا پادکست، کم خاصیتترند. اما در حالت کلی چیزی نمیشه گفت.
سلامت
همچنان به استخر علاقه دارم و همراه خانواده میرم. البته همچنان پیادهروی رو کمکاری کردم. ورزش مقاومتی هم که اصلاً انجام ندادم. نمیدونم چی شد که مدتی خیلی خوب انجام دادم و بعد ولش کردم. شاید جوگیر شده بودم. شاید روتین نشده. شاید زمان و مکان مشخص نداشته. ولی به هر دلیل الان چند وقته ولش کردم.
البته رژیم غذایی کتوژنیک رو همچنان کمابیش دارم. از این نظر پیشرفت یا پسرفت خاصی نداشتم. یه علتش میتونه این باشه که دوباره مریض شدم و داروها و غذاهای سرماخوردگی هم هیچکدوم با کتو نمیخونند. متأسفانه یک حالت صفر و صدیای داره و اگر حجم کربوهیدرات دریافتی از حدی (حداکثر ۵۰ گرم) بیشتر بشه دیگه چندان کار نمیکنه.
به نظرم برای من، چیزی که از کتو بسیار بسیار مهمتره، روزه مداوم یا همون Intermittent Fasting هست. یه بار هم یه روزه ۴۰ ساعته رفتم. کمکم باید تمرین کنم که بتونم به ۷۰ ساعت و ۱۰۰ ساعت و این حدود برسم و مداوم انجامش بدم. این نرمافزار هم برای Track کردنش خوبه (Easy Fast). نکات مهمش هم دو چیزه. یکی اهمیت الکترولیتها هست که خب باید مصرف بشه. و دوم تهیه یک عدد «زبانشور» یا مسواک زبان؛ چون بخش بزرگی از بوی دهان برای روزهداران از سفیدی زبون میاد و الان چند وقتی هست به همراه مسواک از این هم استفاده میکنم. به نظرم برای روزه اسلامی هم واجبه همه تهیه کنند و نمیدونم چرا ازش نمیشنویم.
این روزه مداوم که میگم هم واقعاً چیز عجیبی نیست. همون جمله معروفه که میگه «صبحانه مهمترین وعده غذایی هست برای این که حذف بشه». این آقا تو یوتیوب حرفهای خوبی راجع بهش میزنه. مقالات مروری زیادی هم پیدا میکنید که راجع به خواصش نوشتند. یعنی برخلاف کتو که بصورت میانگین LDL رو بالا میبره (و مطمئن نیستم چیز بدی باشه)، نتونستم بدی خاصی براش پیدا کنم.
از رودهدرازی و منبر بالا رفتن که بگذریم، فکر کنم در بلندمدت IF رو حفظ کنم ولی کتو رو کمی معتدلتر کنم. البته همچنان چربیها دوست من هستند و قرار نیست مثل قدیم به Carbخوری برگردم.
چیزی که برام جالبه تو مهمونیهاست که فامیل من رو میبینند و از وضعم تعجب میکنند و میپرسند که چیکار کردی. منم مثل همیشه میگم که «مراعات» کردم. اونا هم میگن «آفرین» و خلاص. به تجربه فهمیدم که حتی پزشکان اطرافم هم کمترین اطلاعی از تغذیه و نتایج تحقیقات الان ندارند (الان که چه عرض کنم حتی ۱۰ سال پیش) و فکر میکنند که میدونند. ولی سادهترین چیزهاش رو هم نمیدونند و حاضر نیستند به Review Paper هم اعتماد کنند. نمیدونم. بر چه اساسی میشه با کسی حرف زد وقتی حتی به دهها مقاله مروری بیاعتماد هست و میگه چرت و پرته ولی فکر میکنه چیزی که ۱۰ سال پیش تو کتاب خونده، معتبره.
در ضمن دیشب و پریشب هم یلدا بود و امسال خیلی یلدای خوبی داشتیم و بعد سالها یه سری از اقوام رو دیدم. خصوصاً این که بساط پاسور و حکم و قفون به راه بود. من هم که عاشق کریخوندنهای هنگام بازی هستم و خلاصه خیلی لذت بردم. :))
تا ماه آینده بدرود.