این مطلب صرفاً یک دلنوشته است برای گفتن حرفهایی که دوست داشتم گفته بشه.
بیاید یک شب عروسی خیلی عادی رو از نظر خودم براتون تعریف کنم. من همچین شبی رو بارها تجربه کردم و هر بار کمابیش یکسان بوده. چیزهایی که مینویسم، طنز تلخه. ولی از اون جنسهایی که راجع بهش صحبت نمیشه.
جالب این که بعد از نوشتن مطلب با دوستانم راجع به این نوع عروسی صحبت کردم و گفتند که آره. ما به این عروسیها میگیم مکهای. عین شامهایی که حاجیهایی که میرن مکه به فامیل میدن.
خب. عروسی از قبلش شروع میشه که باید به فکر کادو برای عروس داماد باشیم. بالاخره بسته به دوری و نزدیکی یک چیزی (معمولاً سکه یا طلا یا پول نقد) انتخاب میکنیم و بستهبندی و میگذاریم کناری.
تا اینجا کار همه چی عالی. خانم رو میبریم آرایشگاه و هلو تحویل میدهیم و لولو تحویل میگیریم. در عجبم که این آرایشگرها بر چه اساسی این همه پول میگیرند و دقیقاً چه کاری انجام میدن.
تقریباً همه خانمها رو به یک شکل «زشت» میکنند. به نظرم شکل طبیعی خیلی زیباتر و شکیلتر هست (البته طبیعی هست شما با نظر من موافق نباشید.)
بعد مراسم شروع میشه. یکی دو ساعت اول به خوردن میوه و شیرینی مشغول هستیم تا داماد بیاد. ممکنه تو پارت اول انتظار، DJ هم باشه و ممکنه نباشه. به هر صورت فرقی نداره. تقریباً همه نشستن و به هم دیگه نگاه میکنند.
داماد که اومد بسته به جو جمع، یک مدتی میرقصند و تا مدتی بعد از حضور داماد هم ادامه پیدا میکنه ولی خب بندگان خدا (رقاصان) هم خسته میشن و مراسم به حالت عادیش برمیگرده.
حالت عادی که میگم یعنی انتظار؛ یعنی بشینیم و هیچ کاری نداشته باشیم تا جشن تموم شه. البته میشه بسته به شرایط یه سریها تو قسمت انتظار هم برقصند و خوشحال باشند ولی خب قرار نیست برنامه خاص دیگهای وجود داشته باشه.
بقیه مراسم تو قسمت مردونه تقریباً مثل روضه میمونه؛ با این تفاوت که به جای آخوند یک عدد DJ داره با صدای خیلی بلندی موزیک پخش میکنه و روی اعصاب آدم راه میره.
حداقل موقع روضه میشه راحت صحبت کرد ولی اینجا خب حرفزدن عادی هم سخت میشه. به شخصه روضه و مراسمهای عزاداری یزد رو به عروسیهای این مدلی ترجیح میدم.
سهم ما مردها در همچین عروسیهایی همون ۱۰ دقیقهای هست که داماد میاد و روبوسی میکنه و در حد ۵ ثانیه با هر کسی احوال پرسی میکنه.
در واقع برنامه اصلی در قسمت زنانه اجرا میشه که خب قاعدتاً عروس و داماد هم در ۹۵ درصد اوقات اونجا هستند. حالا یا دارند رقصی که تمرین کردند رو اجرا میکنند یا بقیه دارن بهشون کادو میدن یا عقد آریایی میخوانند.
آخرین عروسیای که رفتم پیشنهاد دادم برای عروسیهای بعدی یک دست ورق یا بازی فکریای چیزی بیاریم که کمتر حوصلهمون سر بره. البته در این صورت خانمها باید منتظر ما بمونند که بازیمون تموم بشه :))
اگر بی انصافی نکنم به نظرم بخش «عروس کشونی» بخش جذابی هست. بالاخره هر چی که هست هر کس با خانوادهاش میشینه تو ماشین و شاد هستند.
از دور هم مشخصه که یک عروس هم وجود داره و ما میتوانیم بفهمیم که داماد با خودش ازدواج نمیکنه. البته بیش از این پیدا نیست. یک دستهگلی هست که داره تکون میخوره و همه خوشحالن. ولی همون هم از مراسم عروسی تو تالار جالبتره.
ولی متأسفانه این جذابیت زیاد ادامه پیدا نمیکنه. بعد از اون مراسم پاگشای عروس هست و بعدش خانمها دوباره میرن داخل تا از جهیزیه دیدن کنند که احیانا چیزی کم و کسر نداشته باشه.
طبق قاعده دوباره ما در اینجا یکی دو ساعتی باید منتظر بمونیم ولی خب این دفعه انتظار داخل کوچه انجام میشه و خب مرحله آخر انتظار هست.
موقع انتظار هم میشه کارهای متفاوتی انجام داد: میشه داخل گوشی رفت. میشه با بقیه راجع به مسائل کاری صحبت کرد یا میشه راجع به تحولات خاورمیانه و قیمت حاملهای انرژی صحبت کرد ولی تقریباً همش از یک جنسه.
بعد از اون خدا رو شکر مراسم تموم میشه و هر کسی میره دنبال کار و زندگیش.
عروسیهای به این شکل روح ندارند. روح عروسی پیوند بین دو نفر هست. تو فرهنگ ما ابراز عشق دو نفر به هم مضموم و ناپسند هست. ولی یک جا استثنا هست و اون هم داخل مراسم عروسی و بین عروس و داماد هست که خب فقط در قسمت زنانه اجرا میشه. مراسمی که در بخش مردانه اجرا میشه، صرفاً یک مراسم شام و یک انتظار کسلکننده است.
پینوشت: اینطور که شنیدم مراسم عروسی برخی از قومیتها کاملاً متفاوت با این چیزی هست که من تعریف کردم و به نظر جذاب میاد ولی خب این مدل عروسی چیزی هست که من زیاد تجربهاش کردم.